English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2436 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
correlation U ارتباط همبسته کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
alloy U همبسته کردن
alloys U همبسته کردن
teleconferencing U ارتباط تعدادی کامپیوتر یا ترمینال با هم برای ایجاد ارتباط بین یک سری کاربر
data link U ارتباط مبادله اطلاعات ارتباط کامپیوتری
correlated U همبسته
associates U همبسته
agglomerate U همبسته
alloy U همبسته
associating U همبسته
close-knit U همبسته
alloys U همبسته
associate U همبسته
associated U همبسته
cut out U وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
connected graph U گراف همبسته
correlates U همبسته بودن
correlate U همبسته بودن
copper alloy U همبسته کالا
correlating U همبسته بودن
alloys U الیاژ همبسته
alloy U الیاژ همبسته
connected acyclic graph U گراف همبسته نادوری
liaising U ارتباط پیدا کردن
communicate ارتباط برقرار کردن
liaises U ارتباط پیدا کردن
liaised U ارتباط پیدا کردن
liaise U ارتباط پیدا کردن
communicate U مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
communicated U مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
communicates U مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
communicate U مخابره کردن ارتباط حاصل کردن
communicates U مخابره کردن ارتباط حاصل کردن
communicated U مخابره کردن ارتباط حاصل کردن
talks U صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن
talked U صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن
talk U صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن
telecommuting U ارتباط برقرار کردن راه دور
decouple U جدا کردن یا قطع ارتباط بین اجزاء یک سیستم
age hardening U سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
connectivity U توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
conferencing U اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
compile U برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiles U برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiling U برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiled U برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
correspondences U ارتباط
coherence U ارتباط
relation U ارتباط
correspondency U ارتباط
enchainment U ارتباط
liaisons U ارتباط
relationships U ارتباط
correlation U ارتباط
link U ارتباط
liaison U ارتباط
concernment U ارتباط
communication U ارتباط
relationship U ارتباط
communicating U ارتباط
connexions U ارتباط
intercommunication U ارتباط
connection U ارتباط
rapport U ارتباط
coherency U ارتباط
ligature U خط ارتباط
hookup U ارتباط
correspondence U ارتباط
communication theory U نظریه ارتباط
communication network U شبکه ارتباط
communication U ارتباط و مخابرات
correlation U ارتباط داشتن
inaccessibility U ارتباط ناپذیری
communicated U ارتباط گرفتن
background communication U ارتباط پس زمینه
communicate U ارتباط گرفتن
selective signalling U ارتباط مخصوص
extraneousness U عدم ارتباط
bond U ارتباط چسب
juxtaposition U ارتباط اجباری
extraneity U عدم ارتباط
telephone communication U ارتباط تلفنی
tie in U وسیله ارتباط
subcontrariety U ارتباط قیاسی
tie in U ارتباط دادن
tie-in U ارتباط دادن
tie-in U وسیله ارتباط
tie-ins U ارتباط دادن
synchronous communication U ارتباط همزمان
tie-ins U وسیله ارتباط
signal communications U ارتباط و مخابرات
communicability U قابلیت ارتباط
communicability U ارتباط پذیری
telecommunication U ارتباط دوربرد
disconnectedly U بدون ارتباط
data communication U ارتباط داده ها
connects U ارتباط رخها
data communication U ارتباط دادهای
connect U ارتباط رخها
login U قطع ارتباط
logging off U قطع ارتباط
one sided communication U ارتباط یکسویه
disjointedness U عدم ارتباط
logging in U برقراری ارتباط
log out U قطع ارتباط
communicable U قابل ارتباط
log on U برقراری ارتباط
communications U ارتباط و مخابرات
logout U قطع ارتباط
direct relationship U ارتباط مستقیم
intercoms U ارتباط داخلی
disconnection U قطع ارتباط
telecommunications U ارتباط تلگرافی
telecommunications U ارتباط از دور
mass communication U ارتباط جمعی
mitwelt U ارتباط با همنوع
wires U ارتباط باسیم
wire U ارتباط باسیم
disaffiliation U عدم ارتباط
cryptocommunication U ارتباط رمز
wire communication U ارتباط با سیم
inverse relationship U ارتباط معکوس
intercommunion U ارتباط مشترک
put through U ارتباط پیداکردن
arithmetic relation U ارتباط محاسباتی
trunk line cable U کابل ارتباط
intercommunication U ارتباط داخلی
relevance U ربط ارتباط
relational U ارتباط شرح
relevancy U ربط ارتباط
association coefficient U ضریب ارتباط
asynchronous commuinication U ارتباط ناهمزمان
attachment plug U دوشاخه ارتباط
communicates U ارتباط گرفتن
intercom U ارتباط داخلی
agency of communications U منبع ارتباط
log off U قطع ارتباط
log in U برقراری ارتباط
associations U پیوند ارتباط
conversational interaction U ارتباط محاورهای
connexion U ارتباط اتصال
visual communication U ارتباط بصری
association U پیوند ارتباط
inaccessible U ارتباط ناپذیر
linkages U اتصال وسیله ارتباط
cryptocommunication U ارتباط ومخابرات رمزی
disrelation U عدم ارتباط بی ارتباطی
disconnect U قط ع ارتباط بین دو وسیله
communication network U شبکه ارتباط و مخابرات
linkage U اتصال وسیله ارتباط
disconnects U قط ع ارتباط بین دو وسیله
disconnecting U قط ع ارتباط بین دو وسیله
telepathy U ارتباط افکار با یکدیگر
interlock U بهم ارتباط داشتن
incommunicado U بدون وسایل ارتباط
landing signal officer U افسر ارتباط فرود
combat liaison U ربط و ارتباط رزمی
backgrounds U فعالیت ارتباط دادهای
piezoelectric U ارتباط در بعضی موادکریستالی
tele communication U ارتباط دور برد
inconsequence U فقدان ارتباط منطقی
pecking order <idiom> U راه ارتباط بایکدیگر
background U فعالیت ارتباط دادهای
interlocked U بهم ارتباط داشتن
interlocking U بهم ارتباط داشتن
interlocks U بهم ارتباط داشتن
mass media U وسایل ارتباط جمعی
equipotential bonding conductor connection U ارتباط رسانای پیوند هم پتانسیل
group U کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
groups U کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
twin sideband U ارتباط رادیویی دو باندی یا دوعنصری
intercommunication system U ارتباط بوسیله میکروفون وبلندگو
logging-on U برقراری ارتباط [رایانه شناسی]
dealing U مکاتبات و ارتباط دوستانه یا بازرگانی
wigway U ارتباط و مخابرات به وسیله پرچم
electronic security U رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
wigwag U ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
primary U خط ارتباط و با کارایی بالا ISDN
coherent U دارای ارتباط یا نتیجه منطقی
relevant U آنچه ارتباط مهمی دارد
extrajudicial U بدون ارتباط به موضوع دعوی
interactive U که ارتباط بین کاربر و کامپیوتر
journals U گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
journal U گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
synesis U ارتباط مفاهیم ربط معانی
open system interconnection reference U مدل ارجاع ارتباط سیستم باز
dialogue U ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
dialog U ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
tropospheric scatter U سیستم ارتباط چند چانله تروپوسفری
pull up U اتصال یا برقراری ارتباط با یک سطح ولتاژ
continuity U مسیر ارتباط واضح بین دو نقط ه
docking U ارتباط مکانیکی دو فضاپیما دریک مدار
dialogues U ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
scheduled circuits U خط وط تلفن فقط برای ارتباط دادهای
boat train U [خط ] قطار با ارتباط به کشتی [برای سفر]
intercoms U سیستم ارتباط داخلی ناو یا تانک
control line U ارتباط بین اپراتور و خط کنترل هواپیما
intercom U سیستم ارتباط داخلی ناو یا تانک
communication deception U گول زدن دشمن در ارتباط و مخابرات
combat liaison U حفظ ارتباط بین هواپیماها درحین پرواز
suite U مجموعهای از برنامه ها که ارتباط بسیار نزدیک با هم دارند
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
2تعریف فونتیک چیست؟
1tajwid
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com